باز شب،شب
باز هم غم دوری تو،باز هم غم
باز هم اشک،دلم گرفته است
گرفته تر از یک روز ابری
گرفته تر از غروب
دلم از این شبها هزاران داستان دارد
یک شب به امید فردا
ای کاش، دنیا یک روز بیشتر نداشت
ای کاش، همش امید بود
ای کاش، انتظارها به پایان میرسید
ای کاش، هیچ گاه،هیچ کس
طعم تلخ دوری،انتظار،
بالاخره، جدایی را نمی چشید
ای کاش، قلب ها خالی از نیرنگ بود
ای کاش، پایان عشق وصال بود
ای کاش،........
دلم میخواهد فریاد بزنم
فریادی که از شدت آن آسمان به لرزه درآید
میدانید چه میگفتم!...........
برگرد بی تو فردایی ندارم!
دلم برایت تنگ است تا دیر نشده
تا قلبم زنده است برگرد.
تاریخ : یادداشت ثابت - سه شنبه 92/9/6 | 12:1 صبح | نویسنده : سمیرا | نظرات ()