با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+بهار با همه زيبايي هايش بي تو برايم لبريز از دلتنگي هاست
سفره هفت سين من چهار بهار است که ترا کم دارد
وحسرت بوسه بر دستانت تا ابد عيدانه لبانم شد بابا
+بس غمينم ازدروغ و مکر و از نيرنگ ها
عدل و انصافي نباشد نزد اين صد رنگ ها
ذره اي رحم ومروت در دل اين قوم نيست
بر سر مردم روا دارند چوب و سنگ ها
جاي شادي محفل مردم شده ماتمکده
بر سر مخلوق بشکستند عود و چنگ ها
روز وشب گويند ما هستيم مرد عدل وداد
ليک از انصاف دورند،جملگي فرسنگ ها
مي زنند هر روز سازي با دم ناساز خود
گشته دلها پر زغم از اين همه آهنگ ها
جاهلان بر عاقلان قوم آقايي کنند
خون به دل گرديده اهل علم وبا فرهنگ ها
لکه ي ننگند بر دامان مخلوق خدا
مي زنند بر مردمان پاک هردم انگ ها
عاقبت ،مردم. تاريکي به پايان ميرسد
پاک گردد دامن مخلوق از اين ننگ ها - خواب پروانه ها
+زمستان نيز رفت اما بهاراني نمي بينم
بر اين تکرار در تکرار پاياني نمي بينم
به دنبال خودم چون گردبادي خسته مي گردم
ولي از خويش جز گردي به داماني نمي بينم
چه بر ما رفته است اي عمر ؟ اي ياقوت بي قيمت !
که غير از مرگ گردنبند ارزاني نمي بينم
زمين از دلبران خالي ست يا من چشم و دل سيرم ؟
که مي گردم ولي زلف پريشاني نمي بينم
خدايا عشق درماني به غير از مرگ مي خواهد
که من مي ميرم از اين درد و درماني
+در نقاشي هايم تنهاييم را پنهان ميکنم
در دلم دلتنگي ام را،در سکوتم حرف هاي نگفته ام،را در لبخندم غصه هايم را.دل من چه خردسال است!ساده مينگرد،ساده ميخندد،ساده ميپوشد!دل من از تبار ديوارهاي کاهگلي است!!ساده مي افتد،ساده مي شکند،ساده ميميرد
+آن سوي تنهايي بها نه هايت براي رفتن چه بچه گانه بود چه بيقرار بودي زودتر بروي از دلي که روزي بي اجازه وارد آن شده بودي من سوگوار نبودنت نيستم من شرمسار اين همه تحملم